آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
❤☠قصرطلایی☠❤
IN THE NAME OF GOD
دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 6:31 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
کبوتر پر شکسته
توی حیاط خونه
یک کبوتر نشسته
دارم اونو می بینم
انگار بالش شکسته
شاید یه بچه ی بد
سنگی زده به بالش
بالش وقتی شکسته
بد شده خیلی حالش
کبوتر بیچاره!
الهی برات بمیرم!
الان برای بالت
یه کم دوا می گیرم
بالت رو زود می بندم
اینکه غصه نداره
حالت خوبِ خوب میشه
پر می کشی دوباره دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 6:29 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
آقا موشه عاشق جمع کردن قوطی کبریت بود. هر وقت یک قوطی کبریت خالی می دید، فوری آن را بر می داشت و به لانه اش می برد؛ ولی خانم موشه اصلاً از این کار خوشش نمی آمد و مدام به او غر می زد. بالاخره یک روز با عصبانیت به آقا موشه گفت: «چقدر قوطی کبریت جمع می کنی؟! اینها که هیچ استفاده ای ندارد. تو باید همین امروز همه را دور بیندازی. من دیگر نمی توانم از بین این همه قوطی کبریت درست راه بروم.»
ادامه مطلب ... صفحه قبل 1 صفحه بعد |
|||
![]() |